کدام جام زهر؟ منتظر عاشورا مانده اید؟
آیا واقعاً شرایط کشور در حال حاضر، مشابه شرایط پذیرش قطعنامه 598 است؟
شباهت ها
شاید برخی روند حاکم بر وضعیت فعلی کشور را مشابه دوران منتهی به پذیرش قطع نامه 598 بدانند؛ این شباهت شاید به نحوی صحیح باشد و البته از نظر فرجام، دارای اختلافات اساسی خواهد بود:
در دوران منتهی به پذیرش قطعنامه598، از طرفی شاهد پیام های شورانگیز و حماسی حضرت روح الله(قدس سره) با تشویق و تهییج به حضور در جبهه های جنگ و تلاش برای تمام کردن کار صدام بودیم و از دیگر سو به گفته مقامات مسئول وقت، برخی مسئولین به انحاء مختلف تلاش داشتند تا به هر نحو ممکن، جنگ خاتمه پیدا کند و در این راه حتی از بهانه تراشی های مختلف هم فروگذار نکردند و به نوعی با طراحی سناریو "ما نمی توانیم"، باعث شدند تا حضرت روح الله تلخی جام زهر 598 به جان بخرد. (14 روز پیش از پذیرش جام زهر، امام چه گفت؟)
مشابه این اتفاق در روند فعلی شاید به نحوی در جریان باشد؛ چنانکه برخی مسئولین همه ی مشکلات را متوقف به ایجاد رابطه با جلادان تاریخ بشر می دانند و مدام از مشکلات و سختی ها میگویند.
و درست در نقطه ی مقابل این نگاه هم، کلام رهبر معظم انقلاب قرار دارد که فرمودند:
"دوستان دولت درخصوص تقویت تولید مکرر میگویند ما دچار کمبود منابع هستیم. بنده هم این موضوع را میدانم و تحریمها نیز بر این کمبود منابع تأثیرگذار بوده است اما در چنین شرایطی آیا نباید دنبال راه علاج بود؟" و در ادامه گفتند "کمبود منابع گرهِ بازنشدنی نیست و راه علاج آن اولویتبندی در تخصیص منابع داخلی و انضباط مالی است."
بر اساس همین شواهد است که برخی معتقدند شرایط امروز از نظر ایجاد مشکلاتی در مسیر کشور، مشابه روزهای منتهی به پایان جنگ تحمیلی است.
تفاوت ها
اما وجه اختلاف اساسی در فرجام این دو مورد دیده می شود:
در مسئله ی جام زهر، نظام اسلامی از ادامه دادن به فتوحات خود چشم پوشی کرد و این دست کشیدن از پیروزی، برای امام عظیم الشأن ما بسیار تلخ بود.
اما در ماجرای مذاکرات هسته ای جاری، اگر بنا باشد مسیری نامطلوب در جریان قرار بگیرد، مسیر تغییر ماهیت انقلاب اسلامی خواهد بود؛ چرا که دشمن حیله گر امروز امنیت و استقلال ملی ما را نشانه گرفته است:
درخواست تحویل دانشمندان هسته ای و نظامی؛ درخواست بازدید از مراکز نظامی؛ اینها مواردی است که امنیت ملی و امنیت جامعه اسلامی را به شدت به خطر خواهد انداخت.
فراموش نکنید که عراق تنها کشوری بود که بازرسی های فراتر از پروتکل های بین المللی را پذیرفت و در نتیجه بازرسان(و در واقع جاسوسان) توانستند همه ی منابع و مراکز نظامی و امنیتی عراق را به طور دقیق شناسایی کنند؛ در نتیجه حمله به عراق برای امریکایی ها از نظر نظامی توجیه منطقی پیدا کرد. در واقع این ترفند امریکایی هاست که قبل از حمله به یک منطقه، می بایست اطلاعات نظامی خود را از طریق جاسوسان و یا منابع دیگر، تکمیل کنند و با توجه به آن، تصمیم بگیرند که آیا حمله نظامی منطقی است یا هزینه بر است!
البته همانطور که در برخی موارد تا کنون رخ داده است، تیم مذاکره با دستور مستقیم رهبر انقلاب، خطوط قرمز را در بندهای توافق نهایی رعایت کرده اند؛ هرچند جای این سوال وجود دارد که چرا تیم ما در مذاکرات، رأساً خطوط قرمز را لحاظ نکرده اند و آیا حتماً لازم است رهبر انقلاب مستقیماً و کتباً به ایشان اعلام کنند که نباید دانشمندان کشور را به بیگانگان تحویل بدهیم؟
به هر روی، چنانچه به هر دلیل، شرایطی رخ دهد که اصول اساسی و ماهیت انقلاب اسلامی (نظیر آنچه در مسئله امنیت کشور گفته شد) مورد تهدید قرار گیرد، مسئله جور دیگری خواهد بود.
در این شرایط آنچه "ولی" جامعه اسلامی انجام می دهد، ایستادگی بر اصول و مبانی انقلاب اسلامی حتی به قیمت هزینه کردن خود او است؛ مشابه آن چه در عاشورا رخ داد و حضرت ثارالله (ع) بهای ایستادگی بر اصول اسلام را با جان مبارک خود پرداختند.
اما سوالی که در مقابل ما به عنوان امت این امام مطرح می شود این است:
آیا حتماً باید کار به عاشورا کشیده شود؟
آیا نباید علاج واقعه را قبل از آن انجام داد؟
آیا باید امام جامعه به تنهایی بار همه ی کارها را بر دوش بکشد و ما تنها تقدیر و حمایت شعاری کنیم؟
اینجا قرار است در عمل کارهایی کنیم تا تکلیف شرعی مان در قبال امام جامعه اسلامی را تا حدی انجام داده باشیم!
راهکارهایی که در عمل به کار خواهد آمد ان شاءالله.