برخی می پرسیدند باید چه کار کرد؟ باید راهپیمایی به راه انداخت؟ باید کمپین تشکیل داد؟ چه کار کنیم تا حمایت خودمان از رهبری را اعلام کنیم؟
به نظر می رسد آنچه مورد نیاز است، نه کمپین است و نه راهپیمایی؛ نه لازم است کسی به زور مذاکرات را تعطیل کند؛ نه لازم است این قبیل کارها رخ بدهد!
"همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد"
همانطور که در مطالب قبل اشاره شد، جمله بالا، اصلی ترین و واضح ترین تکلیفی است که رهبر معظم انقلاب بر دوش ما گذاشته اند!
اما چرا فقط این مورد را به عنوان اصلی ترین مأموریت، نشان کرده ایم؟ و چرا تأکید می شود که سایر کارها نیاز نیست؟
برای پاسخ به این مسئله، لازم است مسئله را اول به طور دقیق مشخص کنیم؛ آنگاه پاسخ به خوبی مشخص خواهد شد.
حدود یک ماه قبل از امضای توافقنامه ژنو، رهبر معظم انقلاب درباره ی مذاکرات فرمودند:
بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید. لکن تجربهای است و پشتوانهی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.
ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقی دارد میافتد [تا] بعضی از تبلیغاتچیهای مواجببگیر دشمن و بعضی از تبلیغاتچیهای بیمزد و مواجب - از روی سادهلوحی - نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند
فهم دقیقتر بیانات فوق زمانی ممکن است که به تعریف صحیح از لفظ "امام جامعه" دقت بیشتری داشته باشیم؛ امام جامعه، چونانکه خواجه نصیر الدین طوسی اشاره میکند، یعنی
کسی که عامه مردم را در تمامی امور دنیوی و اخروی به سوی کمال تام و تمام خود راهنمایی میکند."
رشد و راهنمایی مردم، مسئله ای است که در نظام اسلامی اهمیت بالایی دارد؛ اینکه در این مقطع زمانی، رهبری با مذاکرات مخالفت نکرده اند(در عین اینکه مکرراً از عبارت "خوش بین نیستم" استفاده کردند) به این معنی است که مسئله مذاکرات در ذهن مردم، هنوز به طور شفاف نفی نشده است و (همانطور که در کلام امام جامعه مشخص است) تجربه ی مذاکرات باید حاصل بشود تا مردم در بستر جامعه اسلامی، در این مورد هم رشد کنند؛(1) و به همین دلیل است که باید جمله ی "همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد"، سرلوحه برنامه ها قرار بگیرد.
اما ایشان چه زمانی به روند هزینه دادن ها پایان می دهند؟
تا زمانی که به نقطه ی بحرانی نظام اسلامی نرسیده باشیم، ایشان این روند را تا روشن شدن حداکثری مسئله برای مردم ادامه خواهند داد. و زمانی که مردم نسبت به این موضوع مطلع و آگاه شده باشند، نه نیاز به راهپیمایی است و نه چیز دیگر؛ آنجاست که رهبر جامعه اسلامی به هدف خود-یعنی آگاه ساختن مردم و رشد فکری آن ها رسیده است- و دستور اتمام مذاکرات و یا موارد مشابه صادر خواهد شد. چرا که ایشان تنها نتیجه ای که از مذاکرات انتظار دارند، همین رشد فکری است و همانطور که اشاره فرمودند "[از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست نمی آید"!
پس اصلی ترین تکلیف ما در این برهه، تلاش برای اگاه سازی هر چه بیشتر مردم و تسریع در رخ دادن این موضوع است.
در مطالب بعد، راهکارهای جزئی و دقیقتری برای این مسئله- یعنی تسریع در آگاه سازی مردم جامعه- ارائه خواهد شد ان شاءالله.
پاسخ به یک سوال رایج:
چرا نباید تجمعات و راهپیمایی و... راه بیاندازیم تا از رهبری حمایت کنیم تا ایشان راحت تر در مذاکرات اعمال نظر کنند؟
اولین موضوع این است که اصولاً قدرت اعمال نظر رهبر انقلاب، نسبت مستقیمی با تعدد حامیان این نظر ندارد؛ به این معنی که اگر پای اصول اساسی نظام اسلامی در میان باشد، تکلیف رهبر جامعه اسلامی این نخواهد بود که منتظر حمایت مردم بماند؛ چنانکه در واقعه عاشورا شاهد این مسئله بودیم؛(2)
اما تا زمانی که جامعه اسلامی به خطر بحرانی نرسیده است، تکلیف امام جامعه تلاش برای رشد فکری مردم است؛ همین مسئله است که می بینیم در جلسات متعددی که ایشان با مردم دیدار میکنند، مکرر از تجربیات مختلف ارتباط و مذاکره با امریکا شاهد و موارد مثال را ذکر میکنند و ادله عقلی و تجربی را ذکر میکنند و سعی دارند هر چه بیشتر در جهت توجیه و تعمیق فکری مردم کارهایی انجام بگیرد.
مضاف بر این مسئله، به راه انداختن تجمعات اعتراضی، فضا را برای نقش آفرینی برخی رسانه ها و تبلیغاتچی هایی که در کلام امام جامعه به آن اشاره شد مهیا کرده و درست زمانی که هنوز آگاهی بخشی برای مردم به شکل مطلوبی رخ نداده است، این تبلیغاتچی ها تلاش خواهند کرد تا از اعلام نظر مردم به دولت، غائله ای اختلافی بین گروهی از مردم و دولت حاضر را به جامعه القاء کنند؛ در این حالت، پیام اصلی تجمعات مفروض که همان اعلام نظر به دولت است، مخدوش شده و تبلیغاتچی های بی مزد و مواجب داخلی و مزدور خارجی این فرصت را می یابند که جامعه را به سمت التهاب پیش ببرند!
------------------------
پانوشت:
(1) شاید برخی بگویند ما در سال 82 هم این تجربه را کمابیش داشتیم؛ مسئله این است که به دلایلی متعدد این تجربه در ذهن مردم ثبت نشد؛ شکاف نسلی و همچنین عدم پاسداری از تجربیات ثبت شده در اذهان، از جمله عواملی بودند که سبب رجوع دوباره به این موضوع شده اند. و اتفاقاً همین تجربه ی "عدم ثبت تجربه" به ما میگوید از همین حالا باید به فکر تثبیت این تجربه ی اخیر باشیم تا برای چندمین بار تاریخ تکرار نشود.
(2)بد نیست همینجا به مسئله ای دیگر هم اشاره شود؛ برخی از دوستان مسئله ی صلح امام حسن (ع) و جام زهر دفاع مقدس را مطرح می کنند؛ باید یاداوری کنم که در ماجرای جام زهر، حکومت اسلامی از یک حمله و حرکت رو به جلوی خود دست کشید؛ اما در مسئله ی مذاکرات اگر بنا باشد امنیت ملی و مسائل حساس دیگر به خطر بیافتد، این مسئله بیشتر به حادثه ی کربلا نزدیک است تا پذیرش جام زهر! زمانی که اصول اساسی و مسائل اصلی جامعه اسلامی به خطر بیافتد، کربلا تکرار می شود.