همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد!
یکی از مواردی که رهبر معظم انقلاب در این موضوع مطرح کرده اند، درباره ی لزوم اطلاع مردم از جزئیات مذاکرات است:
"البتّه من به خود مسئولین هم این را گفتهام همین چند روز؛ مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئیّات و واقعیّات مطّلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است؛ همدلی و همزبانی که ما گفتهایم."
مجموعه پوستر خطوط قرمز مذاکره (در اندازه A4 و A3) به بازخوانی بیانات امام خامنه ای (مد ظله العالی) پیرامون بحث مذاکرات هسته ای می پردازد.
در این مجموعه به 10 مورد از خطوط قرمزی که توسط مقام معظم رهبری ترسیم شده اشاره شده است.
با توجه به شفافیت نکات بیان شده از سوی رهبری و اهمیت فوق العاده موضوع ،مسلما هر توافقی بی هیچ کم و کاست می بایست عینا تمامی این موارد را شامل شود.
همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد!
همانطور که در مطالب قبل اشاره شد، مطابق بیانات رهبر معظم انقلاب، اصلی ترین نتیجه مذاکرات این است که "تجربه و پشتوانهی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد"!
برای تحقق این نتیجه، نیاز به اقداماتی است؛ هر یک از ما به قدر تأثیری که داریم، از این ماجرا سهم خواهیم داشت؛ در این جا اولین بسته پیشنهادی اقدامات ویژه ی این هدف، ارائه می گردد:
چنانکه پیش از این مختصراً اشاره شد، قبل از هر چیز، لازم است قشر مسجدی و هیئتی و بسیجی را متوجه مسئولیت شان نمود؛ (برای این که این بیداری ملی با شدت و سرعت بیشتری انجام شود، نیاز به بیدارکننده ی بیشتری داریم)؛ بنابراین در ابتدای کار، مخاطب بخش اصلی اقدامات، این اقشار خواهند بود.
در این مرحله، اطلاع رسانی ها از حیث موضوع و محتوا، به 3 دسته ی کلی تقسیم می گردد:(بر روی ادامه ی مطلب کلیک کنید)
در فرایند بیداری مردم و آگاهی بخشی به عموم جامعه، ضروری است که چندین مورد را حتما مورد توجه قرار دهیم:
برخی می پرسیدند باید چه کار کرد؟ باید راهپیمایی به راه انداخت؟ باید کمپین تشکیل داد؟ چه کار کنیم تا حمایت خودمان از رهبری را اعلام کنیم؟
به نظر می رسد آنچه مورد نیاز است، نه کمپین است و نه راهپیمایی؛ نه لازم است کسی به زور مذاکرات را تعطیل کند؛ نه لازم است این قبیل کارها رخ بدهد!
"همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد"
همانطور که در مطالب قبل اشاره شد، جمله بالا، اصلی ترین و واضح ترین تکلیفی است که رهبر معظم انقلاب بر دوش ما گذاشته اند!
اما چرا فقط این مورد را به عنوان اصلی ترین مأموریت، نشان کرده ایم؟ و چرا تأکید می شود که سایر کارها نیاز نیست؟
برای پاسخ به این مسئله، لازم است مسئله را اول به طور دقیق مشخص کنیم؛ آنگاه پاسخ به خوبی مشخص خواهد شد.
حدود یک ماه قبل از امضای توافقنامه ژنو، رهبر معظم انقلاب درباره ی مذاکرات فرمودند:
بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید. لکن تجربهای است و پشتوانهی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.
ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقی دارد میافتد [تا] بعضی از تبلیغاتچیهای مواجببگیر دشمن و بعضی از تبلیغاتچیهای بیمزد و مواجب - از روی سادهلوحی - نتوانند افکار عمومی را گمراه کنند
فهم دقیقتر بیانات فوق زمانی ممکن است که به تعریف صحیح از لفظ "امام جامعه" دقت بیشتری داشته باشیم؛ امام جامعه، چونانکه خواجه نصیر الدین طوسی اشاره میکند، یعنی
کسی که عامه مردم را در تمامی امور دنیوی و اخروی به سوی کمال تام و تمام خود راهنمایی میکند."
رشد و راهنمایی مردم، مسئله ای است که در نظام اسلامی اهمیت بالایی دارد؛ اینکه در این مقطع زمانی، رهبری با مذاکرات مخالفت نکرده اند(در عین اینکه مکرراً از عبارت "خوش بین نیستم" استفاده کردند) به این معنی است که مسئله مذاکرات در ذهن مردم، هنوز به طور شفاف نفی نشده است و (همانطور که در کلام امام جامعه مشخص است) تجربه ی مذاکرات باید حاصل بشود تا مردم در بستر جامعه اسلامی، در این مورد هم رشد کنند؛(1) و به همین دلیل است که باید جمله ی "همه باید بدانند چه اتفاقی دارد می افتد"، سرلوحه برنامه ها قرار بگیرد.
اما ایشان چه زمانی به روند هزینه دادن ها پایان می دهند؟
تا زمانی که به نقطه ی بحرانی نظام اسلامی نرسیده باشیم، ایشان این روند را تا روشن شدن حداکثری مسئله برای مردم ادامه خواهند داد. و زمانی که مردم نسبت به این موضوع مطلع و آگاه شده باشند، نه نیاز به راهپیمایی است و نه چیز دیگر؛ آنجاست که رهبر جامعه اسلامی به هدف خود-یعنی آگاه ساختن مردم و رشد فکری آن ها رسیده است- و دستور اتمام مذاکرات و یا موارد مشابه صادر خواهد شد. چرا که ایشان تنها نتیجه ای که از مذاکرات انتظار دارند، همین رشد فکری است و همانطور که اشاره فرمودند "[از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست نمی آید"!
پس اصلی ترین تکلیف ما در این برهه، تلاش برای اگاه سازی هر چه بیشتر مردم و تسریع در رخ دادن این موضوع است.
در مطالب بعد، راهکارهای جزئی و دقیقتری برای این مسئله- یعنی تسریع در آگاه سازی مردم جامعه- ارائه خواهد شد ان شاءالله.
چرا نباید تجمعات و راهپیمایی و... راه بیاندازیم تا از رهبری حمایت کنیم تا ایشان راحت تر در مذاکرات اعمال نظر کنند؟
اولین موضوع این است که اصولاً قدرت اعمال نظر رهبر انقلاب، نسبت مستقیمی با تعدد حامیان این نظر ندارد؛ به این معنی که اگر پای اصول اساسی نظام اسلامی در میان باشد، تکلیف رهبر جامعه اسلامی این نخواهد بود که منتظر حمایت مردم بماند؛ چنانکه در واقعه عاشورا شاهد این مسئله بودیم؛(2)
اما تا زمانی که جامعه اسلامی به خطر بحرانی نرسیده است، تکلیف امام جامعه تلاش برای رشد فکری مردم است؛ همین مسئله است که می بینیم در جلسات متعددی که ایشان با مردم دیدار میکنند، مکرر از تجربیات مختلف ارتباط و مذاکره با امریکا شاهد و موارد مثال را ذکر میکنند و ادله عقلی و تجربی را ذکر میکنند و سعی دارند هر چه بیشتر در جهت توجیه و تعمیق فکری مردم کارهایی انجام بگیرد.
مضاف بر این مسئله، به راه انداختن تجمعات اعتراضی، فضا را برای نقش آفرینی برخی رسانه ها و تبلیغاتچی هایی که در کلام امام جامعه به آن اشاره شد مهیا کرده و درست زمانی که هنوز آگاهی بخشی برای مردم به شکل مطلوبی رخ نداده است، این تبلیغاتچی ها تلاش خواهند کرد تا از اعلام نظر مردم به دولت، غائله ای اختلافی بین گروهی از مردم و دولت حاضر را به جامعه القاء کنند؛ در این حالت، پیام اصلی تجمعات مفروض که همان اعلام نظر به دولت است، مخدوش شده و تبلیغاتچی های بی مزد و مواجب داخلی و مزدور خارجی این فرصت را می یابند که جامعه را به سمت التهاب پیش ببرند!
------------------------
پانوشت:
(1) شاید برخی بگویند ما در سال 82 هم این تجربه را کمابیش داشتیم؛ مسئله این است که به دلایلی متعدد این تجربه در ذهن مردم ثبت نشد؛ شکاف نسلی و همچنین عدم پاسداری از تجربیات ثبت شده در اذهان، از جمله عواملی بودند که سبب رجوع دوباره به این موضوع شده اند. و اتفاقاً همین تجربه ی "عدم ثبت تجربه" به ما میگوید از همین حالا باید به فکر تثبیت این تجربه ی اخیر باشیم تا برای چندمین بار تاریخ تکرار نشود.
(2)بد نیست همینجا به مسئله ای دیگر هم اشاره شود؛ برخی از دوستان مسئله ی صلح امام حسن (ع) و جام زهر دفاع مقدس را مطرح می کنند؛ باید یاداوری کنم که در ماجرای جام زهر، حکومت اسلامی از یک حمله و حرکت رو به جلوی خود دست کشید؛ اما در مسئله ی مذاکرات اگر بنا باشد امنیت ملی و مسائل حساس دیگر به خطر بیافتد، این مسئله بیشتر به حادثه ی کربلا نزدیک است تا پذیرش جام زهر! زمانی که اصول اساسی و مسائل اصلی جامعه اسلامی به خطر بیافتد، کربلا تکرار می شود.
شاید برخی روند حاکم بر وضعیت فعلی کشور را مشابه دوران منتهی به پذیرش قطع نامه 598 بدانند؛ این شباهت شاید به نحوی صحیح باشد و البته از نظر فرجام، دارای اختلافات اساسی خواهد بود:
در دوران منتهی به پذیرش قطعنامه598، از طرفی شاهد پیام های شورانگیز و حماسی حضرت روح الله(قدس سره) با تشویق و تهییج به حضور در جبهه های جنگ و تلاش برای تمام کردن کار صدام بودیم و از دیگر سو به گفته مقامات مسئول وقت، برخی مسئولین به انحاء مختلف تلاش داشتند تا به هر نحو ممکن، جنگ خاتمه پیدا کند و در این راه حتی از بهانه تراشی های مختلف هم فروگذار نکردند و به نوعی با طراحی سناریو "ما نمی توانیم"، باعث شدند تا حضرت روح الله تلخی جام زهر 598 به جان بخرد. (14 روز پیش از پذیرش جام زهر، امام چه گفت؟)
مشابه این اتفاق در روند فعلی شاید به نحوی در جریان باشد؛ چنانکه برخی مسئولین همه ی مشکلات را متوقف به ایجاد رابطه با جلادان تاریخ بشر می دانند و مدام از مشکلات و سختی ها میگویند.
و درست در نقطه ی مقابل این نگاه هم، کلام رهبر معظم انقلاب قرار دارد که فرمودند:
"دوستان دولت درخصوص تقویت تولید مکرر میگویند ما دچار کمبود منابع هستیم. بنده هم این موضوع را میدانم و تحریمها نیز بر این کمبود منابع تأثیرگذار بوده است اما در چنین شرایطی آیا نباید دنبال راه علاج بود؟" و در ادامه گفتند "کمبود منابع گرهِ بازنشدنی نیست و راه علاج آن اولویتبندی در تخصیص منابع داخلی و انضباط مالی است."
بر اساس همین شواهد است که برخی معتقدند شرایط امروز از نظر ایجاد مشکلاتی در مسیر کشور، مشابه روزهای منتهی به پایان جنگ تحمیلی است.
اما وجه اختلاف اساسی در فرجام این دو مورد دیده می شود:
در مسئله ی جام زهر، نظام اسلامی از ادامه دادن به فتوحات خود چشم پوشی کرد و این دست کشیدن از پیروزی، برای امام عظیم الشأن ما بسیار تلخ بود.
اما در ماجرای مذاکرات هسته ای جاری، اگر بنا باشد مسیری نامطلوب در جریان قرار بگیرد، مسیر تغییر ماهیت انقلاب اسلامی خواهد بود؛ چرا که دشمن حیله گر امروز امنیت و استقلال ملی ما را نشانه گرفته است:
درخواست تحویل دانشمندان هسته ای و نظامی؛ درخواست بازدید از مراکز نظامی؛ اینها مواردی است که امنیت ملی و امنیت جامعه اسلامی را به شدت به خطر خواهد انداخت.
فراموش نکنید که عراق تنها کشوری بود که بازرسی های فراتر از پروتکل های بین المللی را پذیرفت و در نتیجه بازرسان(و در واقع جاسوسان) توانستند همه ی منابع و مراکز نظامی و امنیتی عراق را به طور دقیق شناسایی کنند؛ در نتیجه حمله به عراق برای امریکایی ها از نظر نظامی توجیه منطقی پیدا کرد. در واقع این ترفند امریکایی هاست که قبل از حمله به یک منطقه، می بایست اطلاعات نظامی خود را از طریق جاسوسان و یا منابع دیگر، تکمیل کنند و با توجه به آن، تصمیم بگیرند که آیا حمله نظامی منطقی است یا هزینه بر است!
البته همانطور که در برخی موارد تا کنون رخ داده است، تیم مذاکره با دستور مستقیم رهبر انقلاب، خطوط قرمز را در بندهای توافق نهایی رعایت کرده اند؛ هرچند جای این سوال وجود دارد که چرا تیم ما در مذاکرات، رأساً خطوط قرمز را لحاظ نکرده اند و آیا حتماً لازم است رهبر انقلاب مستقیماً و کتباً به ایشان اعلام کنند که نباید دانشمندان کشور را به بیگانگان تحویل بدهیم؟
به هر روی، چنانچه به هر دلیل، شرایطی رخ دهد که اصول اساسی و ماهیت انقلاب اسلامی (نظیر آنچه در مسئله امنیت کشور گفته شد) مورد تهدید قرار گیرد، مسئله جور دیگری خواهد بود.
در این شرایط آنچه "ولی" جامعه اسلامی انجام می دهد، ایستادگی بر اصول و مبانی انقلاب اسلامی حتی به قیمت هزینه کردن خود او است؛ مشابه آن چه در عاشورا رخ داد و حضرت ثارالله (ع) بهای ایستادگی بر اصول اسلام را با جان مبارک خود پرداختند.
اما سوالی که در مقابل ما به عنوان امت این امام مطرح می شود این است:
آیا حتماً باید کار به عاشورا کشیده شود؟
آیا نباید علاج واقعه را قبل از آن انجام داد؟
آیا باید امام جامعه به تنهایی بار همه ی کارها را بر دوش بکشد و ما تنها تقدیر و حمایت شعاری کنیم؟
اینجا قرار است در عمل کارهایی کنیم تا تکلیف شرعی مان در قبال امام جامعه اسلامی را تا حدی انجام داده باشیم!
راهکارهایی که در عمل به کار خواهد آمد ان شاءالله.
این روزها شاهد تغییر لحن امام جامعه هستیم:
اینها مواردی اند که حساسیت کار را هر چه بیش از پیش برای ما مشخص می کنند.
آنچه مشخص است این است که امروز، سکوت و بی تحرکی برای کسانی که آگاهی دارند، جز خیانت و تنها گذاشتن امام جامعه در حساس ترین موقعیت ها معنایی ندارد.
ما برای ثبت تجربه در ذهن مردم، هزینه های گزافی را تا به حال پرداخته ایم:
همه این موارد بخشی از هزینه هایی است که برای ثبت این تجربه ی مردم تا کنون متحمل شده ایم و مواردی مثل بازجویی دانشمندان و تحویل اطلاعات حساس نظامی و... از حساسیت بسیار بالای مسئله حکایت دارد.
اگر شعار ما این است که "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد"، باید توجه داشته باشیم که این "حکم جهاد" مدتهاست صادر شده است؛
جهاد امروز تلاش برای ثبت این تجربه ی تاریخی مردم است؛
و فراموش نباید کنیم که با وجود هزینه های گزافی که تا بحال در این مورد متحمل شده ایم، اگر پس از هزینه های تکرارنشدنی که حسین بن علی (ع) در قتلگاه بخاطر حفظ اسلام پرداخت، حضرت زینب (س) به تکلیف خود برای ثبت این اتفاق و روشنگری در مورد آن عمل نمیکرد، همه ی آنچه در کربلا به مسلخ برده شد(حنجره ی طفل 6 ماهه، شهادت 72 تن، اسارت و...) بی نتیجه می نمود و معلوم نبود چه چیزی از اسلام باقی مانده بود.
تکلیف زینبی امروز ما، همین آگاه سازی مردم جامعه اسلامی است و بس!
اگر این آگاه سازی به موقع و قبل از اینکه جامعه اسلامی به نقطه تغییر ماهیت خود نزدیک شود رخ دهد، حسین بن علی ها دوباره به مسلخ نخواهند رفت!
اگر این آگاه سازی توسط ما انجام نشود، خون این نخبگان علمی هسته ای کشورمان بی نتیجه خواهد ماند!
اگر این آگاه سازی توسط ما انجام نشود، چشیدن طعم نبودن پدر برای آرمیتا و علیرضا و... به بهای چه چیزی بوده است؟
اگر این آگاه سازی توسط ما انجام نشود...
به هیچ وجه نباید در این آگاه سازی، تردید و تأخیری داشته باشیم!